چهارشنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۱

چگونه براي خود دشمن تراشي کنيم !؟ دارا فرشيان darafarshian@yahoo.co.uk http://darafarshian.blogspot.com در پي فشارها و اعمال محدوديت هاي دولت آمريکا بر مهاجران اين کشور، تعداد زيادي از پناه جويان خارجي و از جمله جمعي از ايرانيان مقيم آمريکا توسط پليس و نيروهاي امنيتي و قضايي به شکل توهين آميزي دستگير و براي حضور در برابر دادگاه فرا خوانده شدند. اين اقدام بلافاصله با واکنش خانواده دستگير شدگان و عده‌اي از هم وطنان دلسوز مواجه شد و آنها براي اعتراض به اين رفتار تبعيض گرانه وارد عمل شدند و با تظاهرات در يکي از شهرهاي آمريکا آزادي عزيزان شان را خواستار شدند. در اين ميان شيوه ي برخورد تعدادي از رسانه هاي همگاني خارج از کشور با اين رويداد - به طور مشخص ۳-۴ شبکه تلويزيوني مستقر در لوس آنجلس- بسيار عبرت آموز و مايه ي تاسف بود. آنها، در آغاز اين حرکت، از اين که بار ديگر فرصتي دست داده تا با بسيج ايرانيان در آمريکا شعارهاي شان را به ميان آنها ببرند شادمان بودند و حمايت خود را از اين جريان اعلام کردند. از شرکت گسترده ايرانيان و حضور ۱۵ هزار نفر در اين تظاهرات و فعاليت براي جمع آوري پول و کمک هاي مالي براي سپردن وثيقه، جهت آزاد کردن دستگير شدگان و بازگرداندن آنها به ميان خانواده هاي شان صحبت مي شد. اما وجود چند عامل باعث شد که در مدت کوتاهي تبليغات تغيير جهت پيدا کند: 1) سازماندهي اين تجمع از اختيار رسانه هاي مورد نظر ما خارج بود. ابتکار فراخوان را منبعي نامعلوم در دست گرفته و خانواده هاي دستگير شدگان و ساير ايرانيان تقريبا به طور خود جوش به اين گرد هم آيي پيوسته بودند. 2) شعارها به طور حساب شده، به مسايل مربوط به آزادي دستگير شدگان محدود گرديده بود و از عنوان کردن شعارهاي سياسي متفرقه جلوگيري مي شد. 3) از هيچ پرچمي در اين تجمع استفاده نشد و معدود کساني که پرچم سه رنگ شير و خورشيد نشان و پرچم آمريکا را مي خواستند تکان دهند خواسته شد از اين کار خودداري کنند. 4) برخي از مطبوعات آمريکا در اخبار خود از ايرانيان به طور مشخص نام نبرده، اقدام فوق را کار اتباع کشورهاي خاور ميانه معرفي کردند. 5) رسانه هاي جمهوري اسلامي با لحن تاييد آميزي خبر آن را انعکاس دادند. به ناگهان گردانندگان شبکه هاي ياد شده وضعيت فوق العاده اعلام کردند و با برهم زدن روند عادي برنامه هاي خود، در يکي از استوديو ها دور هم جمع شدند تا به چاره جويي بپردازند. برنامه مشترک سه تن گرداننده اصلي سه شبکه ماهواره اي بسيار ديدني بود. مدير شبکه چهارم از اين که نمي تواند در اين برنامه شرکت کند عذرخواهي کرده بود. آخر او عادت داشت هر شب قبل از ساعت ۹/۵ به بستر برود و نمي توانست کم خوابي را تحمل کند، فرداي آن روز هم مي بايست براي شبکه تلويزيوني خودش ۲-۳ ساعت برنامه پر مي کرد! (صداقت و رک گويي ايشان قابل تمجيد است). تعداد شرکت کنندگان در راه پيمايي، از زبان گردانندگان شبکه هاي مثلث، به ۲ تا ۳ هزار نفر سقوط کرد. حتي بعضي ها مدعي شدند که فقط دعوت کنندگان در اين تجمع حضور پيدا کرده اند و ساير ايرانيان در آن شرکت نداشته اند. مجريان خشمگين اين برنامه با تاکيد بر چند عاملي که بر شمرديم، تحقيق در باره ي هويت و ماهيت مبتکران و مجريان اين حرکت اعتراضي و حتي تعقيب و تخريب آنها را در دستور کار خود قرار دادند و از هيچ تهديدي ابا نکردند. حتي يکي از مجريان، اين شيوه ي مذموم پليسي را به شنوندگان خود تسري داده در پاسخ به خانمي که در تظاهرات شرکت کرده بود و با لحني دوستانه از طرز برداشت آنها از ماجرا انتقاد مي کرد جوياي نام و مشخصات او شد و اعلام نام کوچک او را کافي ندانسته نام خانوادگي اش را با سماجت مي پرسيد و او را به همدستي با دعوت کنندگان گردهم آيي متهم مي کرد. در نوبت ديگري، به جاي پاسخ سنجيده و منطقي به اعتراض يکي از بينندگان که از طريق نمابر نظر خود را ارسال کرده بود، مجري محترم شماره فاکس فرستنده نامه را با صداي بلند براي همه ي بينندگان و شنوندگان برنامه اي که به طور همزمان از ۳ شبکه محتلف پخش مي شد خواند. از ايشان بايد پرسيد معني اين کار چيست؟ آيا غير از اين است که شما عده اي را به تعقيب فرستنده ي نامه و مخالفان عقيده خود دعوت کرده ايد و از آنها خواسته ايد به شکلي که خود تشخيص خواهند داد به مجازات تلافي جويانه او بپردازند؟ شما با اين برخورد تنگ نظرانه حکم خطرناکي صادر کرده ايد که تنها در شکل با احکام صادره از سوي سردمداران جمهوري اسلامي تفاوت دارد اما در ماهيت خود چيزي از دستور قتل سلمان رشدي کم ندارد. شما تنها براي برخوردهاي سياسي و فکري با مخالفان تان حق داريد از ميز و ميکروفوني که در اختيار تان گذاشته شده استفاده کنيد، نه محاکمه انديشه و صدور حکم تعقيب و مجازات. ظاهراً، پس از ۲۴ سال مهاجرت به سرزميني که وانمود مي شود مهد دموکراسي است و کعبه آمال گروهي از هم وطنان ما قرار گرفته، هنوز رسوبات استبدادي دوران پهلوي از ذهن تعدادي از مهاجران " آزادي خواه " ما خارج نشده و همان شيوه هاي امنيتي- پليسي مرسوم در دوران حاکميت ساواک به مناسبت هاي مختلف از لابلاي فعاليت هاي " آزادي خواهانه " اين جمع به بيرون تراوش مي کند. اما بايد ديد که چند عامل ياد شده در فوق که بهانه تخطئه و تخريب اين جنبش اعتراضي قرار گرفتند و خشم مجريان شبکه هاي مثلث را برانگيختند، آيا واقعاُ تا اين حد مسئله ساز بوده اند و مي بايست با چنين واکنش تندي مواجه مي شدند يا نه؟ اگر يک جنبش اعتراضي به حق است که در اين مورد مشخص به حق بود، بايد از آن دفاع کرد. خواه آن را خود سازمان دهي کرده باشيم و ابتکار عمل در دست ما باشد، خواه ديگري. مهم نيست که چه کسي يا چه گروهي پيش دستي کرده و خواسته هاي معترضين را به صورت حرکتي عملي و موثر به پيش مي برد. مهم اين است که بخشي از هم ميهنان مان مورد اجحاف قرار گرفته اند و حق و حقوق پايمال شده شان بايد باز پس گرفته شود. اگر به موقع نجنبيده ايم و ابتکار عمل در دست ما نيست تقصير را به گردن ديگران نياندازيم و عيب را در خودمان جستجو کنيم. تحريم يا تخطئه هيچ دردي را دوا نمي کند و تنها نتيجه اش انزواي بيشتر و برانگيختن معترضان به بدبيني و در نهايت ايجاد دشمني با خود است. نگارنده هيچ شناختي از برگزارکنندگان اين تجمع ندارد، اما صرف بررسي شعارها و خواست هاي معترضان را براي قضاوت در باره حقانيت آن و لزوم اعلام پشتيباني کافي مي داند. در اينجا سخن مهم است نه سخنگو. بدترين حالت را در نظر بگيريم و فرض کنيم (فرضي که بي شک ذهن گردانندگان شبکه هاي سه گانه را شديدا به خود مشغول کرده است) که عوامل جمهوري اسلامي در ترتيب دادن اين تظاهرات فعالانه نقش بازي کرده اند. در اين صورت بايد به جمهوري اسلامي آفرين گفت که بدون طرح شعارهايي در دفاع از حکومت ملاها و ولايت فقيه و رهبري و بدون عنوان کردن ضرورت همبستگي مسلمين و لزوم اعمتل حکومت شان بر جهان و جهاد عليه کفر و ضرورت رعايت حجاب توسط زنان تظاهر کننده و بدون حمل پرچم جمهوري اسلامي شرايط برگزاري اين تجمع اعتراض آميز عليه اقدامات اداره مهاجرت و دولت آمريکا را فراهم کرده اند و مي خواهند پدران و همسران و برادران و فرزندان ايرانيان مهاجري را که از شرايط ناهنجار سياسي و اجتماعي حاکم در ايران فرار کرده اند و در جستجوي زندگي بهتر و آزادي بيشتر به آمريکا آمده اند به آغوش خانواده شان بازگردانند. اگر جمهوري اسلامي در پي تحقق حقوق مردم است و بدون هيچ چشم داشت و تبليغي براي خود، در اين راه گام مي گذارد پس ديگر اختلاف ما با آنها بر سر چيست؟ و چرا آن را به ادامه چنين راهي تشويق نکنيم؟ اگر طرفداران جمهوري اسلامي حاضرند دوشادوش زنان بي حجاب (به تعبير خودشان) و در کنار آزادي خواهان، به طور گمنام به دفاع از حقوق اجتماعي مهاجران ايراني و حقوق بشر بپردازند، چه باک! بگذار بپردازند. محدود بودن شعارهاي تظاهرات به خواست آزادي دستگير شدگان و رعايت حقوق آنان نه تنها يک اشتباه نبود که از نقاط قوت آن بود. شرط موفقيت اين گونه حرکت هاي اعتراضي که هدف معيني را تا تحقق کامل دنبال مي کنند، ارائه ي تقاضاي مشخص و عملي و دوري جستن از طرح شعارهاي کلي و دور از دسترس در کوتاه مدت مي باشد، و مطرح نکردن مطالبي است که مورد اختلاف شرکت کنندگان بوده و و باعث تفرقه خواهد شد. وجود نام يا آرم يک جريان سياسي خاص مي تواند بسياري از معترضان را از شرکت در راه پيمايي منصرف کند. احزاب و نيروهاي هوادار مي توانند از طريق ارگان هاي حزبي يا رسانه هايي که در اختيار دارند نظرات و تحليل هايشان را به هر ميزان که دوست دارند ارائه دهند. بودن يا نبودن پرچم نيز چيزي را ثابت نمي کند. نه ايراني بدون پرچم از ايراني بودن ساقط مي شود و نه با بودن پرچم چيزي بر دستاوردهاي اين حرکت افزوده مي‌شود. شايد عده اي تصور مي کنند که آوردن پرچم با نشان شير و خورشيد باعث تمايز آنها از جمعي ديگر خواهد شد، يا فکر مي کنند که اين پرچم فقط به گرايش سياسي خاصي تعلق دارد که در اين صورت اين گونه انحصار طلبي ها بي شک به پيشبرد هدف اصلي اعتراض ها کمکي نخواهد کرد. جاي تعجب است که مجريان محترم کانال هاي ياد شده در برابر پيشنهاد گره زدن پرچم ايران به پرچم آمريکا که تصوير آن را ميان برنامه هاي يکي از شبکه هاي تلويزيوني مي توانيم مشاهده کنيم و عده اي هم استفاده از اين ترکيب را در کليه ي فعاليت هاي نمايشي توصيه کرده اند، احساس انزجار که هيچ، احساس شرمندگي هم نمي کنند و باز از وطن پرستي و مليت دم مي زنند. نکته ديگري که بايد در نظر داشت اين است که اداره مهاجرت و دولت آمريکا بر مهاجراني که مليت هاي متفاوت دارند فشار مي آورند و تنها ايرانيان نيستند که دستگير شده و تهديد به اخراج و زندان شده اند. بنابراين بسيج و حرکت يک پارچه ايرانيان ضمن اين که لازم است اما کافي نيست و همه ي مليت هاي ذينفع بايستي در اين جنبش درگير شوند. ايرانيان مي توانند پيشتاز جنبش باشند اما به دور از اتحصار طلبي و هر چه تعداد شرکت کنندگان در راه پيمايي ها بيشتر و همبستگي ها گسترده تر باشد شانس موفقيت به همان ميزان بيشتر خواهد شد. آخرين حربه اي که باعث شد سياست مداران شبکه اي ما از حمايت جنبش اعتراضي مهاجران دست بردارند، انعکاس خبر تظاهرات در رسانه هاي داخل کشور بود. بديهي است که دستگاه تبليغاتي حکومت ولايت فقيه به هر بهانه اي، حتي با جعل و دست کاري اخبار ايران و جهان، سعي کرده و خواهد کرد افکار عمومي را به نفع خود تحت تاثير قرار دهد. بنابراين بازتاب واژگونه ي چنين رويدادي که در اعتراض به دولت آمريکا صورت گرفته امر شگفت آوري نيست. جمهوري اسلامي تلاش مي کند با استفاده از جو سانسور در ايران تظاهرات هم ميهنان ما را به نام خود تمام کند و نشان دهد که در آمريکا هم طرفداران بسياري دارد. واکنش طبيعي در برابر اين گونه ادعاها تکذيب آنها است و تاکيد صريح بر اين امر که تظاهرات را نه حکومت که ستم کشيدگان اين حکومت و گريخته گان از چنگال استبداد مذهبي و پناه آورندگان به کشوري که خودش را مدافع حقوق بشر معرفي مي کند به راه انداخته اند. مرعوب حربه ي دشمن شدن و پذيرفتن استدلال آن نشانه ي ساده لوحي و برداشت کودکانه از سياست است. آب به آسياب دشمن ريختن است، نه آن طور که تصور مي کنند مبارزه قاطعانه با رژيم جمهوري اسلامي. فکر مي کنيد معرفي کردن هزاران هم ميهن ستم ديده اي که در برابر فشار دولت آمريکا و تهديد اخراج و زندان به کمک هاي مالي و معنوي من و شما احتياج دارند و همبستگي و همدلي ما را طلب مي کنند، به عنوان عناصر مشکوک، چه حاصلي خواهد داشت؟ جز اين که يک: جمهوري اسلامي اين حرکت را به حساب خود خواهد گذاشت و دو: کساني که در اين جنبش شرکت کرده اند اعتمادشان را از شما سلب خواهند کرد و از اين پس همه جا عليه شما سخن خواهند گفت؟ با ناشيگري تان راه دشمن تراشي را پيدا کرده ايد و در نهايت بيشترين صدمه را به دست خود بر خودتان وارد مي کنيد. خود کرده را تدبير چيست؟ بهتر است راه نيروها و رسانه هايي را انتخاب کنيد که با دلسوزي تمام به جمع آوري کمک هاي مالي براي سپردن وثيقه، جلب حمايت حقوق دانان و پشتيباني شخصيت هاي صاحب نفوذ آمريکا پرداخته اند. کار خبر رساني شان را به درستي پي مي گيرند و ادعاي انحصار و رهبري هيچ جنبشي را هم ندارند. آذر ۱۳۸۱