یکشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۱

خرده‌هايي بر ادعاهاي شبه علمي رساله «علم و ايمان» محمد باقر صدر (با اقتباس از منابع اينترنتي) محمد باقر صدر شخص گمنامي نيست. او در زمرة شخصيت‌هاي سرشناس و از رهبران شيعيان عراق است و نه تنها در عراق بلکه در ايران و در آغاز انقلاب اسلامي به عنوان رجل سياسي مهم و صاحب نقش مطرح بوده است. او در سال ۱۹۳۵ به دنيا آمده و در ۱۹۸۰ در شرايط نامعلوم و بحث انگيزي به قتل رسيده است. او از بانيان اصلي حزب الدعوه عراق و مدعيان ميراث آيت‌الله خميني نيز بوده است. نوشته زير قصد بررسي زندگي سياسي يا افکار و عقايد سياسي و ايدئولوژيک وي را ندارد، حتي بسياري از مطالب قابل نقدي که در رساله «علم و ايمان» عنوان شده را نيز ناديده گرفته و صرفاً به خرده‌هايي بر چند ادعاي به ظاهر علمي در زمينه رياضيات و ستاره شناسي بسنده کرده است. به مصداق «مشت نمونه خروار است»، خوانندگان مي‌توانند بر اساس همين چند نمونه بر ميزان دقت علمي گفته‌ها و نوشته‌هاي ايشان و کساني که تلاش مي‌کنند براي اثبات اعتقادات فراطبيعي‌شان براهين علمي دست و پا کنند پي ببرند. طرح و نقد نظريه پردازي‌هاي کسي که بيش از بيست سال از درگذشت او مي‌گذرد، به اين خاطر است که اولاً اين گونه احتجاجات و توجيه علمي تراشيدن براي اثبات وجود پديده‌هاي فراطبيعي در ميان بخشي از دين‌مداران از مهندس بازرگان به بعد مرسوم شده و ثانياً نام محمد باقر صدر به عنوان يک شهيد و شخصيت صاحب اعتبار نزد بسياري از شيعيان گرامي شمرده مي‌شود و همين امر مي‌تواند عاملي باشد براي اغماض و چشم پوشي در برابر اشتباهات، يا حتي جدي گرفتن ادعاهاي خلاف علم ايشان. در رساله «علم و ايمان» واژه هاي «علم»، «احتمال»، «استدلال» بارها و بارها تکرار شده تا مخاطب بر علمي بودن ادعاهاي مطرح شده ايمان پيدا کند، تا ضعف برهان و دلايل ارائه شده با قاطعيت سخن مدعي پوشش داده شود و خواننده قانع شود که مطالب گفته شده عين واقعيت‌اند. محمد باقر صدر که خود هيچ گونه آموزشي در زمينه‌هاي علمي مطرح شده مانند مبحث احتمالات ندارد با اطمينان بيان مي‌دارد که احتمال وقوع يک رويداد با احتمال وقوع رويداد خلاف (نقيض) آن نسبت معکوس دارد، در حالي که مي دانيم احتمال دومي متمم نسبت به يک رويداد اصلي است. به عبارتي p(A) =1-p(¬A) صحيح است در حالي که طبق توضيح آقاي باقر صدر p(A) = 1/p(¬A) است که البته فرضي غلط است. نويسنده به افراط از کلمه هاي «تناسب» و «متناسب» به صورت نابجا استفاده مي‌کند. او از کاهش احتمال رويداد به تناسب افزايش تصادف‌هاي مرتبط با آن سخن مي‌گويد در حالي که درست‌تر است از کاهش تدريجي احتمال رويداد به دنبال افزايش تصادف‌هاي مرتبط با آن سحن گفته شود. عدم صلاحيت نويسنده نه فقط در زمينه احتمالات که در زمينه نجوم نيزجلوه مي‌نمايد و ما با افاضات ايشان در ستاره شناسي آشنا مي‌شويم. محمد باقر صدر يکي از قوانين کپلر را به صورت نادرست توضيح مي‌دهد. مي دانيم که مربع دوره تناوب گردش يک سياره به دور خورشيد نه با فاصله آن تا خورشيد (به زعم ايشان)‌که با مکعب اين فاصله متناسب است. از طرف ديگر، او به قصد تنوير افکار خوانندگان حکم مي‌دهد که منشأ ۹ سياره منطومه شمسي خورشيد است و سيارات مزبور چند ميليون سال پيش از اين ستاره جدا شده‌اند. در حالي که يک: سياره ها از دل خورشيد بيرون نيامده‌اند بلکه از بطن يک سحابي که منشأ آفرينش خورشيد بوده در آمده و شکل گرفته‌اند و دو: تشکيل سياره‌ها نه در «چند ميليون» سال پيش، بلکه ۴ تا ۵ ميليارد سال پيش صورت گرفته که اختلاف فاحشي دارد با آنچه مورد ادعای ايشان است. در مورد تيزبيني و دقت علمي ايشان نمونه ديگري مي‌آوريم : «همه عناصري که کره زمين را تشکيل مي‌دهند در خورشيد نيز کم و بيش وجود دارند». بديهي است که «کم و بيش» براي توصيف علمي يک پديده اصطلاح دقيقي نمي‌تواند باشد. جمله بعدي مطلب را شفاف و خطاي نويسنده را آشکار مي‌نمايد. ادعا شده است که نسبت عناصر موجود در زمين و خورشيد به يک ميزان است. به اين ترتيب آقاي صدر با يک اشاره قلم کليه اکتشافات و دستاوردهاي علمي ستاره شناسان را به دور مي‌اندازد زيرا آنها به اين نتيجه رسيده و ثابت کرده بودند که ميزان فراواني عناصر در خورشيد و زمين با يکديگر بسيار تفاوت دارد. کمي جلوتر نويسنده از خورشيد به عنوان سياره نام مي‌برد و اغتشاش ذهني‌شان در مسائل علمي با جملاتي از اين قبيل آشکارتر مي‌شود: «سرعت گردش زمين دور خورشيد و حول محور خود با سرعت گردش وضعي خورشيد مطابق است». بالاخره معلوم نيست چه چيزي با چه چيزي برابر است؟ سرعت زاويه‌اي مورد نظر است يا سرعت خطي و در کدام دستگاه مرجع؟‌ اين جمله کاملاً نامفهوم است. اما نيک مي‌دانيم که «مفهوم» نزد الهيون هميشه جزو اسرار محسوب شده است. در جايي ديگر همين برخورد جاهلانه را در ارتباط با مفاهيم مشاهده مي‌کنيم، چيزي با عنوان «قانون پيوستگي» مطرح مي‌شودکه بهتر مي‌بود «گشتاور زاويه‌اي» نام‌گذاري مي‌شد. در جاي ديگري هم ايشان احتمال ضعيف را با احتمال صفر يکسان دانسته‌اند. و سرانجام هنگامي که آقاي صدر به بحث اثبات وجود خدا با تکيه بر دلايل مغشوش ارائه شده مي‌پردازند، در همان گام نحست با توضيحات علمي غلط‌شان مواجه مي‌شويم. بر خلاف نظر ايشان، اگر فاصله ما از منبع گرما نصف شود، ميزان گرماي دريافت شده دو برابر نشده بلکه چهار برابر مي‌شود. در جاي ديگر و بر خلاف نظر صريح ستاره شناسان فرضيه جديدي ارائه مي‌شود مبني بر اين که اگر شعاع مدار ماه اندکي تغيير بيابد، ادامه زندگي بر روي کره زمين ناممکن مي‌شود. و باز در جاي ديگري عدم صلاحيت خود را در کاربرد واژه‌ها و مفاهيم به نمايش مي‌گذارد و اصطلاح بي معني «محتمل بودن يک احتمال» را پيش مي‌کشد. جالب اينجاست که آقاي محمد باقر صدر علي‌رغم اغتشاشي که در دلايل ارائه شده‌شان به چشم مي‌خورد توانسته‌اند نتيجه‌اي را که مطلوبشان بوده از همين مقدمات غلط به دست بياورند. مهر ماه ۱۳۸۱ darafarshian@yahoo.co.uk